سپهرسپهر، تا این لحظه: 22 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

یه پسر آسمونی

پیش دبستانی سپهر جون

وقت این رسیده بود که توی محیط جدید وارد بشی. پسرم آقا شده باید بره پیش دبستانی. کلی تحقیق کردم تا بالاخره" پیش دبستانی و دبستان غیر انتفاعی ره آورد"و برات انتخاب کردم.یه روز تابستون با هم رفتیم تا محیطشو ببینیم.خیلی بزرگ نیود .....کلا دوتا کلاس پیش داشت.......طبقه ی بالا هم بچه های ابتدایی بودن..........از نظم و انظباط مقررارت خانم مدیر"خانم علمدار " خیلی چیزها شنیده بودم....همه میگفتن سخت گیره.......اما با این حال وقتی رفتیم مدرسه و کلاسا رو دیدم تصمیم گرفتم همون جا ثبت نامت کنیم.........مربیت خانم .....(اسمشو فعلا یادم نیست)اومد جلو و کلی باهات صحبت کرد.........شمام با کمال ادب جوابشو دادی.........متوجه شدم مورد پسند واقع شدیم......... ...
12 آذر 1390

چند تا عکس هنری از شازده پسر

عجب قایقی داری ........اون بالا چی کار میکنی؟!!!!!!!!!مواظب باش!!!!!!!!!!!! اینجا مسابقه ی دوچرخه سواری بود.شرکت کردیم اما تو هنوز خیلی وارد نبودی........چقدر خواهشو تمنا کردم تا وسایل ایمنیتو استفاده کردی. این تولد 5سالگیه مریم جونه.....شما 3 سالت  بود..........چه مهربون عکس گرفتین!!!!!!!!!!!   قربون این ژست گرفتنت بشم.....هنوزم خوش عکسی. اینجا آبشار درروده با   پ در جون آنا جون رفتیم.اون موقع هیچکدومشون مریض نبودن..........ایکاش برمیگشتیم به همون موقع................. ...
9 آذر 1390

اولین مسافرت شمال

یه سال عید تصمیم گرفتیم تعطیلاتو بریم شمال.....با یه تور ثبت نام کردیمو ......بار و بندیلو بستیم به سمت بابلسر. تا به اون موقع من عید شمال نرفته بودم.....نمیدونستم هوا چطوره..........یه سفر کاملا بدون پ یش بینی های لازم بود............چه کنم مامانی بی تجربه بودم......... موقع سوار شدن به اتوبوس دیدم بقیه مسافرا چند تا ساک با خودشون برداشتن تعجب کردم و بابابایی به این نتیجه رسیدیم که اونا مثل ما سبک سفر نمیکنن................اما نه اشتباه بود اونا مثل ما بی تجربه نبودن.. گروه سرخوشی بودن ........از همون اول حرکت میکروفنو گرفتنو خوندنو رقصیدن..........تنها مسافری که به گروه سنی بقیه نمی خورد یه خانم و آقای مسنی بودن از نیشابور........
9 آذر 1390

همه جا سیاه پوش شد.

سیدالشهدا علیه‌السلام وقتی به کربلا می‌رفت، به سرانجام و سرنوشت ماجرا راضی بود، هر چه را که خدا مقدر کرده باشد برای خود «خیر» می‌دید و می‌فرمود: چه کشته شویم، چه پیروز گردیم، آنچه را خدا بر ایمان مقدر کرده باشد، آن را خیر می‌بینیم.» رضای عبد از خدا و رضای خدا از عبد، اوج این کمال است؛ پسند دو جانبه و رضای از هر دو سو. ...
6 آذر 1390

اگر شکم صافی می‌خواهید، بخوانید

                                            دسته بندی ها : تناسب اندام , چاقها بخوانند        ایسنا: اگر تصمیم گرفته‌اید از چربی اطراف شکم خود خلاص شوید و شکمتان را کوچک کنید کافیست به چند دستورالعمل ساده که به تازگی در کتاب جدیدی تحت عنوان «رژیم غذایی شکم صاف» ارائه شده است عمل کنید. در این کتاب که نوشته دو تن از سردبیران مجله بهداشتی و کارشناسی «پیشگیری» ا...
5 آذر 1390

در پاییز و زمستان با این ۴ ماده غذایی لاغر شوید !

  دسته بندی ها : چاقها بخوانند       به نوشته «MSN»، در این فصل ۴ نوع ماده غذایی وجود دارد که در کاهش وزن بسیار موثر است که در این مطلب به آنها اشاره می کنیم. با آغاز فصل پاییز و سردشدن هوا بدن به غذاهای بیشتری نیاز دارد. غذاهای گرم و لباس های گرم جای غذاها و نوشیدنی های خنک و لباس های تابستانی را می گیرد. به نوشته «MSN»، در این فصل ۴ نوع ماده غذایی وجود دارد که در کاهش وزن بسیار موثر است که در این مطلب به آنها اشاره می کنیم. * سیب: هر نوع سیبی که مصرف کنید سرشار از فیبر، فلاوانوئیدز و آنتی اکسیدان های مهم است و علاوه بر آن در کاهش وزن نیز موثر است. * گلابی: ا...
5 آذر 1390

پسر حافظ خون من!

بالاخره 4سال  پرمشقت لیسانس به پایان رسید.پسرکمو بابایی تو این مدت خیلی سختی کشیدین.خیلی با من همراهی کردین.ازتون ممنونم. بچه هی دوره تصمیم داشتن جشن فارغ التحصیلی بگیرن.منم که میدونی سرم درد میکنه برای اینکارا. اونروز بعد از مهد رفتی اداره ی بابایی.منم از صبح تو دانشگاه بودم دنبال کارای جشن. تو همون هاگیر واگیر نمیدونم چی شد که یهو به سرم زد تو رو آماده کنم تا تو مراسم یه غزل بخونی.به بچه ها که گفتم یکیشون عکس العمل خوبی نشون نداد.گفت نمیتونه بخونه جشن خراب میشه. اما خوب از اونجایی که مامانت تو دانشگاه ارج و قربی داشت قرار شد بیایو محفل ما رو منور کنی. زو با بابایی تماس گرفتم انو در جریان گذاشتم.نمیدونم چرا ازش خواستم غز...
2 آذر 1390