اولین مسافرت شمال

یه سال عید تصمیم گرفتیم تعطیلاتو بریم شمال.....با یه تور ثبت نام کردیمو ......بار و بندیلو بستیم به سمت بابلسر.

تا به اون موقع من عید شمال نرفته بودم.....نمیدونستم هوا چطوره..........یه سفر کاملا بدون پیش بینی های لازم بود............چه کنم مامانی بی تجربه بودم.........

موقع سوار شدن به اتوبوس دیدم بقیه مسافرا چند تا ساک با خودشون برداشتن تعجب کردم و بابابایی به این نتیجه رسیدیم که اونا مثل ما سبک سفر نمیکنن................اما نه اشتباه بود اونا مثل ما بی تجربه نبودن..

گروه سرخوشی بودن ........از همون اول حرکت میکروفنو گرفتنو خوندنو رقصیدن..........تنها مسافری که به گروه سنی بقیه نمی خورد یه خانم و آقای مسنی بودن از نیشابور............

خلاصه نمیدونم گل  پسرم چقدر از اون سفر یادته اما بگم از همون اول ورود دیدم چه هوای سردی داره بهار شمال......بارون از یه طرف سرما از طرف دیگه......ما هم که ماشاالله دریغ از لباس گرم حسابی.....همسفرامون در حال گشت و گزار بودن و ما تو بازارا دنبال چترو لباس گرم........روزگاری بود...

این عکس فکر کنم کاملا گویا باشه.......کنار دریاییم و تو داری یخ میزنی....بمیرم الهی برات مامان جان خیلی اذیت شدی......

اینجا "آبشار آب  پری" بود......خیلی قشنگ و بکر بود......اونجا بعضی از همسفرا رفتن بالای  آبشار  اما ما ترجیح دادیم همون  پایین بمونیم.

اینجا تو مسیر برگشته یه جا نگه داشتن تا استراحت کنیم ..........منو بابایی هم از فرصت استفاده کردیمو ازت عکس گرفیم............ببین چه ژستی گرفتی باید بفرستیمش برای دکتر کپی!!!!!!