مراسم خوابت!
سپهر گلم! همونطور که قبلا واست گفتم خیلی بد میخوابیدی .به خاطر همین منو بابایی روش های مختلفی روت امتحان میکریم.یکی از این روشها خوابوندنت تو پتو بود.
البته این روش از اونجایی شروع شد که وقتی اومدیم خونه ی آنا جونو اونا دیدن که ماشاالله چقدر گلی موقع خوابیدنپیشنهاد دادن تا یه بانوژ یا همون گهواره ی بزرگ واست تهیه کنیم تا بتونی توش راحت بخوابی.(عکسشو ایشاالله واست میذارم))
همین شد که پسر من شد یه پسر تکونی.!
عجب دردسری واسه ی خودمون درست کردیم.یه بار که با پدر جونو آنا جون یه مسافرت کوتاه میرفتیم موقع خوابت تو ماشین اونقدر گریه کردی تا بالاخره مجبور شدیم کنار جاده یگوشه نگه داریم و آقا رو بندازیم تو پتو تا بخوابن.!هر ماشینی رد میشد با تعجب بهمون نگاه میکرد و میخندید.
اما قسمت سخت ماجرا وقتی بود که بابایی اداره بودو منو گل پسری تو خونه تنها بودیم.وااااااای من چه میکشیدم تا میخوابوندمت.یکی دوبار مجبور شدم یه سر چادر و میبستم با تختتو یه سرشم خودم میگرفتمو تکونت میدادم تا بخوابی.
چند باری هم وقتی با اتوبوس میاومدیم مشهد مجبورمون کردی تا بین صندلیای تنگ تو رو بندازیم تو پارچه و بابابایی با یه مصیبت و کلی شرمندگی جلوی مسافرا تا بخوابی.
خدا رو شکر نمیدونم چطور شد که بالاخره این عادت خیلی بدو ترک کردی.
خدا خیلی مهربونه.دوست دارم گل پسری