مدیر بد اخلاق
واست گفتم مامانی که مدیر پیش دبستانیت یه اخلاق خاصی داشت......از اون آدمایی که تا وقتی باب میلشون رفتار کنیم باهامون خوبن و اگر یخورده خلاف نرشون حرف بزنیم واویلان میشه...........
تو مهد قبلی خیلی آزاد بودی و نظم سختی نداشتی بخاطر همین ظاهرا یخورده برات سخت بود که تموم ساعت روی نیمکت خشک آروم بشینی.....
یه روز زنگ تفریح وقتی داشتی سوار سرسره میشدی کفش نفر جلویی خورده بود تو چشمت.....حسابی خدا بهمون رحم کرد..........مدیر برای اینکه من با دیدنت خیلی شوکه نشم با خونه تماس گرفت و جریانو گفت و گفت بخیر گذشته و ما یخ گذاشتیم رو صورت سپهر جونو الان مشکلی نیست .......منم زیاد نگران نشدم..............
اما چشمت روز بد نبینه وقتی سرویس آوردت خونه تا دیدمت کم مونده بود غش کنم............سریع تلفنو بداشتمو زنگ زدم به مدرسه...............تا به مدیر گله کردم که چرا مراقب بچه ها نیستین...........یهو دور ور داشتو شروع کرد چهره ی واقعیشو نشون دادن..................بمن گفت خانم بچت بیش فعاله .رو صندلی نمیشینه.................
اینو که گفت دنیا رو سرم خراب شد آخه بیسواد که نبودم میدونستم بیش فعال به کیا میگن.............گریه کنان دستتو گرفتمو بردمت پیش یه مشاور.تا بهش حرفای مدیرو گفتم از من خواست تا تو رو ببینه.........صدات کردم اومدی داخل................مثل همیشه آروم و مودب.............تا دکتر دیدت اسم مدیرو ازم پرسیدی...............گفت اون خانم سابقش خرابه............این بچه کجاش بیش فعاله...........حسابی آروم شدم............بعدا فهمیدم که بله مربی زبانی که این خانم برای بچه ها انتخاب کرده بود از پس بچه ها بر نیومده . و اصلا رفتار با کودکش صفره...........
منم که حسابی از اینکه به شازده پسرم توهین شده بود عصبانی شدم رفتمو گرد و خاک به پا کردم....گفتم اگه مربی زبان نمیتونه با بچه ی من ارتباط درست برقرار کنه ساعت زبان میبرمش کلاس خصوصی میذارمش...............اینجا بود که مدیر حساب کار دستش اومد که مام اندک سوادی داریمو خیلی بی سواد نیستیم..............
بعد از اون رفتارا درست شد.البته منم تو خونه حسابی باهات کار کردم که چطوری بشینی سر کلاس و چه کار کنی....................