سپهرسپهر، تا این لحظه: 22 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

یه پسر آسمونی

بالاخره موفق شدم

1390/7/25 10:18
نویسنده : مامان نسرین
429 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرم!از وقتی شروع به نوشتن وبلاگت کردم هر چقدر تلاش میکردم تا عکساتو با اسکن کردن بیارم تو وبلاگت نمیتونستم.تا بالاخره دیشب باباجون زرنگ و مهربون موفق شد و من امروز اولین عکساتو میذارم.

شاید خیلی عکسات با کیفیت نباشن اما یادگاری های خیلی خوبی هستن.

پدر جون با تک نوش چه عشقی میکرد.حسابی کیف میکردین.

البته الانم همینطوره با این تفاوت که گل پسری دیگه بزرگ شده.دوستاشتناش یخورده تغییر کرده.

اینجا پسر مامان تقریبا 5-6 ماهه بودی .صبح ها که آفتاب میتابید تو خونه لباساتو در میاوردم تا یخورده ویتامین Dبگیری.

چه کیفی میکردیم باهم .یادته مامانی؟!

عجب روروکی داشتی !چقدر ازش استفاده کردی. هرجا میرفتم با خودم میبردم.حتی مثل این عکس که رفته بودیم بیرون شهر!

اونقدر ازش استفاده کردم که باعث شد تو متاسفانه یه مرحله ی رشدتو جهشی بری یعنی اصلا چهاردست و پا نکردی یهو شروع کردی به راه رفتن.

پسر فوتبالیست من!بابایی چه کیفی میکرد باهات فوتبال یازی میکرد.

الانم همینطوری.عاشق فوتبال.رقیب سرسخت عادل فردوسی پور.شجره نامه ی همه ی فوتبالیستا رو بلدی حتی خارجیارو.

اوایل که میخواستی در آینده فوتبالیست بشی.اما فعلا با توضیحات مفصل من تغییر عقیده دادی.!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان طاها
27 مهر 90 10:19
هر کی نگه ماشاالله سوراخ سوراخ شه والله
اسفند یادتون نره.


ممنون مامان جون مهربون.
مامانی
27 مهر 90 10:19
خیلی جالب بود خدا حفظش کنه
اگه دوست داری یه سری هم با ما بزن


ممنون. وبلاگتونو دیدم عالی بود.
نگين
28 مهر 90 14:01
سلام دوست خوبم ميخواستم فقط سلام و عرض ادبي كرده باشم . اميدوارم كه هميشه خوشحال شاداب سرحال و سلامت باشين
نوشین
2 آبان 90 3:31
سلام اخیییی بابا چقدر جوون بودن


بابای من که الانم جوونه بابای شما رو نمیدونم؟!!!!!!!
نوشین
12 آبان 90 4:24
خوب اون موقع جون تر بودن/راستی اونی که از زیر گهواره داره بای بای میکنه اینجانب هستم


نه خاله جون.فکر کنم خاله نسترن جونه.