پسرم تولدت مبارک
همیشه نزدیک شهریور که می رسه سرم پر میشه از فکرهای مختلف که چطور برای تولدت جشنی بگیرم که راضی و خوشحال باشی.
چند سال پیش که کوچکتر بودی با خاله جونا رفتیم کوهستان پارک و یه دل سیر از وسایل استفاده کردینو بعد هم شام بیرون خوردیم.خیلی به همگی خوش گذشت.
تا زمانی که کوچیک بودی از جشن تولد هایی که دوستانمون بودن خوشحال میشدی اما کم کم که بزرگ شدی فقط جمع دوستای خودت برات لذت بخش شدن.یکی دوسال هم این مدلی برای تولد گرفتیم.
اما امسال خیلی متفاوت بود.امسال پسرم به سن تکلیف میرسید.دوست داشتم این اتفاق مهم رو حسابی جشن بگیرم و همه ی فامیل و دوستان رو دعوت کنم.
اما متاسفانه بابایی بنا به دلایلی راضی نشد.خودت هم زیاد مایل نبودی و تموم نقشه های من نقش برآب شد.
با وجود اینکه سعی کردیم تا زحمتی برای خاله جونا ایجاد نکنیم اما باز هم مثل سال های پیش خودشون محبت رو تکمیل کردن و ما رو خوشحال کردن.آنا جون وپدر جون که مسافرت بودن و تلفنی بهت تبریک گفتن.
متاسفانه باز هم از طرف خانواده ی بابا خبری نشد و باز هم من ناراحت از این ایجاد فاصله ها......................
با این وجود شب خوبی بود .خاله نوشین جون باز هم مثل همیشه با بازی پلی استیشن خوشحالیتو تکمیل کرد.
و البته زمانی که سعید آقا با گرفتن تست آی کیو ازت و اعلام اینکه آی کیوت 140 شده و جزء نوابغ شدی خوشحالیتو مضاعف کردن.
خاله نسترن جون که با جسارت تمام رفت و تو تست شرکت کرد اما من نه می خواستم و نه فرصتشو داشتم که خودمو محک بزنم.
هدایا هم که مثل قبل همه زیبا و ارزشمند بود.
آخر شب هم که باز بابا جون با یه پیتزای حسابی همه رو مستفیض کرد!!!!!!
بهر حال پسر گلم ! ورودت به سن 15 سالگی و رسیدن به سن تکلیف و مکلف شدنت مبارک.امیدوارم بتونی بخوبی از پس وظایف جدیدت بر بیای. و بتونی با شرایط و تغییرات سنت بخوبی کنار بیای و سال های سال شاهد موفقیت هات باشم.
انشاالله بتونم بزودی جشن ورود به دانشگاهتو بگیرم