وابستگی عجیب!
گل پسرم!وقتی خیلی کوچیک بودی یه عادت بامزه داشتی موقع خواب یا برای انرژی گرفتن انگشت شستتو میکردی دهنتو گوشه ی تیز متکاتو مدام با انگشتت تکون میدادی و با این حرکات آروم میگرفتی.
خاله جونا وقتی می خواستن باهات شوخی کنن از راه دور گوشه ی یه روسری رو برات تکون میدادن اونوقت قیافت دیدنی بود.چشمات درست مثل معتادا خمار میشد و انگشتت میرفت دهنت و دیگه شلوغ نمی کردی .یه گوشه میشستی و انرژِی میگرفتی.
نمی دونم چه عادتی بود که داشتی .بزرگترا میگفتن شاید بخاطر اینه که کم شیر مادر خوردی و غریزه ی مکیدنت کامل نشده .اما اینطوری نبود چون صدفی که دوسال کامل شیر خورده هم مثل شماست و انگشت می خوره.
هر چی بود که وقتی می خواستی یری پیش دبستانی بهت گفتم اگه همینطور انگشت بخوری ممکنه یه روز صبح که بیدار شدی ببینی انگشتت کنده شده و دیگه نمی تونی مداد دستت بگیری و مشق بنویسی .شمام ترسیدی و این عادتو ترک کردی.
قربون پسر درس خونم بشم که از ترس ناکامی در تحصیل عادتشو ترک کرد.